بسم الله الرحمن الرحیم
اوایل نیمه دوم سال ۱۳۹۸ هجری شمسی که وبلاگم را دوباره فعال کردم و در توضیحات آن درباره خودم در آخرین خطش نوشتم: عاشق!
آن اوایل برای دوستانی سوال شدهبود که این توصیف را به چه منظور آوردهام. (برادری پرسیده بود: عاشق کی یا چی!) تا همین چند روز قبل به فکر توضیح دادن آن نبودم چون زبان خود را قاصر میدیدم. ولی اخیراً محتوایی به دستم رسید که به من کمک کرد تا این مطلب را بنویسم.
عشق به دو حالت تقسیم میشود: یک. عشق حقیقی دو. عشق مجازی
قبل از آنکه در مورد این دو بدانیم باید بدانیم عشق چیست. عشق را میتوانیم علاقه شدید، محبت و دوستداشتن زیاد بدانیم چرا که: «والذین آمنوا اشدّ حبّا لله؛ بالاترین محبتى که اهل ایمان دارند، محبت و علاقه به خداوند است» (بقره، آیهى ۱۶۲) با کمی تأمل در آیه مشخص میشود که عشق حقیقی و مجازی چیست. عشق حقیقی، عشق به ذات حضرت حق است که کمال صفات در او وجود دارد و هر عشق غیر از آن عشق مجازی است. این دلیلی بر بد بودن عشق مجازی نیست زیرا اگر عشق مجازی در رابطه طولی با عشق حقیقی قرار بگیرد باعث رشد انشان میشود چرا که هر عشق مجازی از وجود صفاتی در حد عالی خود در معشوق مجازی بوجود میآید و آن صفات نشأت گرفته از پروردگار است.
این چند خط را فقط برای آن نوشتم تا از توضیحات کوچهبازاری از عشق رها شویم و درک بهتری پیدا کنیم. محتوایی که اول سخن به آن اشاره کردم قسمتی از یک سخنرانی حجتالاسلام پناهیان بود که در زیر آوردهام:
"جوانی به من گفت:«حاجآقا من دانشجو شدهام میخواهم بروم دانشگاه کار فرهنگی بکنم من را راهنمایی کنید.»
گفتم:«رخت بلدی بشوری؟»
گفت:«آره، رخت خودم را که آره میشورم دیگر.»
گفتم:« حاضری رخت هم اتاقیت را بشوری؟»
گفت:«امممم! نه! اصلا معلوم نیست کی هم اتاقیم میشود. اینجا که جبهه نیست حاجآقا که همه برای هم بمیرند.»
گفتم:«هم اتاقیت انسان هست؟»
گفت:«خب بله!»
گفتم:« چون انسانه پیشت اینقدر عزیز هست که رختش رو بشوری؟»
گفت:«نه!»
گفتم:«به تو چه ربطی داره میخواهد برود بهشت یا جهنم! اگر اینقدر دوستش داری بعد نصیحتش کن اون موقع اثر میگذاره.»
پیغمبران عاشق بودند. تو چند نفر را در دنیا دوست داری که هیچ ربطی به تو ندارند؟ عمیق. ]آنقدری که[ برایشان اشک بریزی. به همان مقدار میتوانی امام زمانت را بفهمی که میلیاردها انسان را دوست دارد و برایشان اشک میریزد."
من عاشق شدم زمانی که زندگی را شروع کردم؛ زمانی که فهمیدم خلق نشدهام که فقط به خودم بچسبم؛ فقط به دنبال لذت خودم باشم. خودم را محور قرار بدهم و بقیه را فرع؛ حتی خدا هم فرع قرار میگرفت چرا که فقط زمانی کارم گیر میکرد به یادش میافتادم. از زمانی تغییر کردم که فهمیدم کمال زندگی برحَسَب ظاهر راحتی در این دنیای فانی نیست. کمال من در رسیدن به معشوق حقیقی از طریق این گذرگاه چندده ساله است. کاری ندارم چقدر موفق شدم این سخنان را به عمل مبدل کنم ولی کلمه عاشق را آوردم تا یادم بماند هرچه که هستم و هرکاری که بناست انجام دهم اگر در طریق عشق نباشد به مفت نمیارزد.
این حرفها را گفتم تا روشن شود بعضیها چطور بالا میروند؛ حاج قاسم چطور حاج قاسم شد. حاج قاسم چهل سال جانش را نذر بندگان خدا کرد تا خدا جانش را خرید. عاشق حقیقی بود که بهترین عاشق عشق مجازی شد و به ما فهماند معنی عشق را.
دو فیلم را پیوست این مطلب کردهام که فیلم اول حاوی صوت سخنان حجتالاسلام پناهیان است که در مطلب متن سخنان را آوردهبودم و فیلم دوم قرائت وصیتنامه سپهبد قاسم سلیمانی توسط فرزندان ایشان است که توصیه میکنم چندبار آن را ببینید.
گرچه تفسیر زبان روشنگر است
لیک عشق بیزبان روشنتر است.
فیلم یک. سخنان حجتالاسلام پناهیان
فیلم دو. قرائت وصیتنامه سپهبد قاسم سلیمانی توسط فرزندان ایشان
منابعی که از آنها برای نوشتن این مطلب کمک گرفتم:
سلام محمد شما کلاس چهارم و پنجم در کرمان تحصیل کردید؟